لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ...
جمعه 30 دی 1390برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : محمــــد زیـنـلــی امروز جمعه است! ساعت: لحظه ای مانده به ظهور! این نامه من است به آخرین حجت خدا، باقی مانده ذخیره الهی! مبدأ : زمین خاکی؛ مقصد : افلاک؛ از طرف : ... کد پستی : اللهم عجل لولیک الفرج؛ محتوا : درد و دل با منجیمقدمه : درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود ، مولا جان متن : تمام دردهای من ، تمام رازهای زندگانی ام ، تک تک حرف های کلمات وجودم ، تمام سوال های ناگفته ام ، تمام رنج هایی که دیده ام ، تمام غم و دردی که دوران هجر او برای وصالش کشیده ام و ... تمام وجودم درد می کشد ، گویی که نام دیگر مرا درد گفته اند . کویی که درد دفتر زندگی مرا ورق می زند . تمام وجود من با درد نجوا می کند به امید آن که درد هجران با شوق وصال پایان یابد . امروز جمعه است ، جمعه ی آخر ، جمعه ای که عاشورایی دیگر را به نظاره خواهد نشست . جمعه ای که کوچه پس کوچه هایش را آزین بسته است تا به پیش باز آخرین منجی بروند . من در 14 کیلومتری جاده ی ظهور ایستاده ام ، و چشمانم را به راه دوخته ام تا مبادا او بیاید و من بی خبر بمانم . امروز نامه ی مرا می خوانید ،بیا که ورق های جمعه ها را به یکدیگر چسبانده ام و دفتری ساخته ام تا فراموش نکنم چند جمعه در داغ فراقت سوخته ام . مولای من ، می دانم که علت نیامدنت منم ، دلیلش دستان آلوده ی من است ، ولی آن قدر می دانم که دستان توست که هنوز مرا نگه داشته است ، مولای من ... پس شتاب کن و بر اسب ثانیه ها سوار شو و در این بیابان غم زده ی ما بتاز امروز جمعه است ، و من همان جمعه ام ، آخرین جمعه ، جمعه ی انتظار «صمیمانه منتظر دلنوشته های شما هستیم» نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ ساده این حقیر خیلی خوش اومدید آخرین مطالب نويسندگان
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |